به بهانه روز قدس، گفتگویی با دکتر رجاییفر انجام شده تا ضمن آشنایی با فعالیتهای ستاد پاسداشت شهدای نهضت جهانی اسلام، مشکلات پیش پای سمنهای فعال در حوزه فلسطین مورد بررسی قرار گیرد.
ستاد پاسداشت شهدای نهضت جهانی اسلام از چه سالی شروع به فعالیت کردهاست؟
ستاد پاسداشت شهدای نهضت جهانی اسلام از سال ۱۳۸۲ شروع به فعالیت کردهاست.
انگیزه شما از تاسیس چنین ستادی چه بود؟
ما عدهای از فعالین فرهنگی و مطبوعاتی بودیم که در حوزه دفاع از انقلاب و ارزشهای انقلاب قلم میزدیم و متوجه شدیم شورای شهر دوم تهران، در نظر دارد اسم خیابان شهید خالد اسلامبولی را که عامل اعدام انقلابی انور سادات رئیس جمهور خائن مصر و طرف مصری پیمان ننگین کمپ دیوید بود، تغییر دهد که این حرکت را مخالف مسیر انقلاب اسلامی و مواضع حضرت امام نسبت به تحولات منطقه میدانستیم به همین دلیل در مقابل شورای شهر تجمعی برای اعتراض برگزار کردیم و مقالاتی را هم در نشریاتمان درباره این موضوع منتشر کردیم. در ادامه تلاشهایمان برای جلوگیری از این تصمیم، این ستاد را تشکیل دادیم و اولین بزرگداشت را برای شهید خالد اسلامبولی در بهشت زهرای تهران برگزار و در آن جا سنگ مزار نمادینی برای این شهید نهضت جهانی اسلام نصب کردیم. بعد هم با ساختن پلاک اسم خیابان به تعداد لازم، آماده و مترصد شدیم که در صورت تعویض پلاک و تغییر نام خیابان، پلاکهایی با نام قبلی نصب کنیم.
ستاد پاسداشت شهدای نهضت جهانی اسلام تا به حال چه برنامهها و فعالیتهایی داشته است؟
ستاد ما به عنوان یک سمن فعالیتهای زیادی داشته است. در سال ۸۳ یک سال بعد از اشغال عراق توسط آمریکا، سربازان آمریکایی وارد دو شهر نجف و کربلا شدند. به همین سبب ما هم فعالیتمان را تشدید کردیم و به ثبتنام نمادین از داوطلبینی پرداختیم که آماده دفاع از عتبات عالیات بودند و در کنار این گزینه، دو گزینه دیگر دفاع از مردم فلسطین و آمادگی جهت اجرای حکم اعدام سلمان رشدی مرتد را هم مطرح کردیم. این ثبتنام طی یک دوره دو ساله به جمعآوری ۶۰هزار نیروی داوطلب منجر شد. البته بعدها با موانعی روبهرو شدیم که اجازه ثبت نام جدید و ارتباط مستمر و تشکیلاتی با نیروهای ثبتنام شده از ما سلب شد. در حالی که ما سابقه کارشناسی، مطالعه و تحلیل مسائل سیاست خارجی و پختگی لازم را داشتیم تا به افراط و تفریط و انحراف دچار نشویم و رفتارهای مثبت و موثری هم انجام داده بودیم. با ثبتنام شهادتطلبان در زمانی که بوش پسر میخواست به ایران حمله کند، پیام این حرکت به آمریکاییها منتقل شد و بوش رسما طی سخنرانی در یک پایگاه هوایی آمریکایی گفت حمله به ایران برای سربازان آمریکایی میسر نیست؛ زیرا در ایران نیروهایی هستند که منتظرند پای سربازان آمریکایی به ایران برسد تا کوچه به کوچه با آنها بجنگند. درست است این شامل همه ارتش، سپاه و مردم میشد؛ ولی این نماد اعلام آمادگی مردم برای جنگ برای آنها هشداردهنده بود.
بعد از آن در بهشت زهرای تهران گردانهای شهادتطلب را به نام شهدای مختلف ایرانی و فلسطینی ساماندهی کردیم. همچنین ستاد تجمعات و همایشهای بسیاری داشته که به سهولت با یک آگهی همایش بیشتر از هزار نفر جمع میشدند؛ اما به تدریج دایره ممانعت به انتشار آگهی برنامههای ستاد و انعکاس اخبار فعالیتها و حتی انجام مصاحبه در رسانهها گسترش پیدا کرد! پس از اینکه موانع برای فعالیتهای اجتماعی ما زیاد شد؛ ما در حوزه فعالیت فرهنگی متمرکز و به تولید و ترجمه محصولات فرهنگی و تولید مستند در زمینه مقاومت اسلامی لبنان، فلسطین و… مشغول شدیم.
عمده فعالیتهای فرهنگیتان چه بود؟
در کنار تولیدات متعددی در حوزه مقاومت اسلامی لبنان و فلسطین، در سال ۱۳۸۷ فیلم پرسروصدای اعدام فرعون را ساختیم که درباره قرارداد کمپ دیوید و اعدام انور سادات بود. این فیلم در آن زمان روابط ایران و مصر را که به اصرار و ابراز اشتیاق رئیس جمهور (انقلابی) وقت و قبول شروط بیمنطق حسنی مبارک به سمت عادیسازی پیش میرفت، تحتالشعاع قرار داد و موجب شد دختر سادات در مصر از من شکایت و ادعای خسارت کند. فیلم اعدام فرعون در تحولات آینده مصر بسیار اثرگذار بوده و این بزرگنمایی نیست. اخبار منتشر شده از منابع عربی در همان مقطع نشان میدهد این فیلم پس از سالها سانسور وقایع منتهی به کشته شدن سادات، به عنوان اولین مستند تاریخی، با تصاویر مستند و بیان قوی، واقعیات را برای مردم مصر بازگو میکند. این مستند که بدون تحمیل یک نگاه ایرانی، جنبه پنهان اعدام سادات را که در تبلیغات رسمی مصر شهید دانسته میشد، روشن میکرد، به شکل وسیعی در مصر تکثیر شد تا جایی که تلویزیون دولتی مصر مجبور شد یک برنامه نود دقیقهای برای تحلیل و بررسی مستند مذکور و پاسخگویی به حقایق تاریخی مطرح شده در آن ترتیب دهد. بعد از آن بسیاری از تحلیلها به سمت این مسئله رفت که پایههای تخت مبارک به لرزه درآمده و پیشبینی شد که در آینده تحولات سیاسی جدی در مصر رخ خواهد داد. متاسفانه بعد از اعدام فرعون، با فشار دولت فاسد مصر به دولت انقلابی ایران، پایگاه اینترنتی ستاد هم تعطیل و بخش عمده کار فرهنگی ما هم متوقف شد. برخوردهای دیگری هم با فعالین ستاد صورت گرفت و در مجموع میشود گفت که اکنون ستاد فعالیت مستمر و گستردهای ندارد؛ اما هر جایی که نیاز به همکاری عملیاتی باشد، در صحنه برای اقدام حاضر است. برای مثال تجمع یکشنبه نیمه شب ۲۹ تیرماه، مقابل سفارت مصر برای درخواست بازگشایی مرز رفح و انتقال دارو و مواد غذایی و سوختی به داخل غزه و انتقال مجروحان به بیرون از غزه.
جامعه هدف ستاد چه کسانی هستند؟
جامعه خاصی مد نظر ما نبوده و تمام اقشار جامعه را در نظر داشتیم. از زنان خانهدار تا شاغل، مردان کارمند یا دارای شغل آزاد، افراد تحصیلکرده، جوانان، میانسالان و… هیچ محدودیتی برای ما وجود نداشت و افراد بعد از ثبتنام براساس توانمندیهایی که داشتند، در گروهی که برایشان برنامهریزی شده بود قرار میگرفتند. حتی ثبتنام جمعی خانواده بیستوچند نفره داشتیم. از مادربزرگ و پدربزرگ بالای هفتاد سال تا نوههای بالای هفت سال!
ستاد برنامه خاصی در حوزه زنان انجام دادهاست؟
ما در جذب مخاطب ایرانی با تکیه بر وظیفه یکسان زن و مرد در اصل دفاع واجب شرعی نگاه جنسیتی نداشتیم؛ اما در حوزه سابقه مبارزاتی زنان و ظرفیت بالقوه این جنس در حضور فعال در بخش دفاعی، تاریخ زنان مجاهد و مبارز فلسطینی را تعریف کردیم و به نیمی از جمعیت فلسطین که زن هستند و در اشکال مختلف مشغول مبارزه با اشغالگران هستند پرداختیم. در فلسطین حتی فرزندآوری به تعداد زیاد، یک وجه از مبارزه زنانه با غاصبان است. مشقات و مصائبی که زنان فلسطینی متحمل میشوند بسیار متنوع و متعدد است؛ علاوه بر همسران و فرزندانی که به زندان میافتند و یا به شهادت میرسند، سرپرستی و تربیت فرزندان یتیم، عدم اشتغال، فقر گسترده، ناامنی مستمر و… از مشکلات روزمره زنان فلسطینی است. ما با انتشارکتابی به نام «دختران زیتون» و برگزاری همایشی با همین نام در تهران توانستیم حضور مستقیم زنان در بعد نظامی را هم منعکس کنیم و نشان دهیم که این بخش ظرفیت این را دارد که به اندازه جمعیت زنان فلسطینی فعال شود و دشمن را به خطر بیاندازد. این حرکت در تعریف جدیدی که زنان و دختران مومن ما از خودشان میتوانند داشته باشند خیلی موثر بود تا ببینند افق حرکتشان چقدر باز و آماده است.
با زنان و گروههای مقاومت لبنان، فلسطین، عراق و… ارتباط دارید؟
بله، خوشبختانه ما دوستان خوب و ارتباطات ایمانی و اعتقادی با زنان، در تشکیلات و مجموعههایی مثل حماس، حزب الله و جهاد داریم که با یکدیگر همبستگی و دلبستگی داریم.
با این گروهها و تشکیلات فعالیت مشترک هم داشتهاید؟
در داخل ایران همایش مشترک با حماس و جهاد داشتهایم و در لبنان نیز در برنامهها و همایشهای حزب الله و دیگر گروهها چون گروه مردمی «گزینه مقاومت» شرکت کردهایم.
ستاد وجه و فعالیت بینالمللی هم داشته و با سایر سمنهای کشورهای دیگر هم ارتباط دارید؟
بله، ما در سطح بینالملل هم شناخته شده هستیم و در همایشها شرکت کرده و ارتباط داشتهایم؛ اما نباید با بزرگنمایی، تصویر غلطی به دست داد. این تحرکات در محدوده امکانات و توان عملیاتی ستاد بودهاست.
به نظر شما دلیل ضعف سمنها در ایران چیست؟
در تمام دنیا تشکلهای مردمی در انتقاد از سیاستهای دولتها و در تقابل با دولتها تشکیل میشوند و قدرت میگیرند؛ زیرا شکافی بین رفتار دولتها و مفاهیم انقلابی که مردم یا روشنفکران به آنها معتقدند وجود دارد؛ اما در ایران چنین نیست و حاکمیت نماد و نماینده انقلاب است و در بسیاری از مناسبتها و مواردی که مربوط به حفاظت ارزشهای انقلاب میشود، حاکمیت خودش مسئولیت آن را به دوش گرفته و برای ترویج و تبلیغ حرکت میکند. برای مثال روز قدس سازمان تبلیغات اسلامی مردم را دعوت به راهپیمایی میکند و یا در ایام دهه فجر ستاد برگزاری جشن انقلاب تشکیل میشود. وقتی این کارها به صورت حاکمیتی انجام میشود، بعد مردمی آن تضعیف میشود و مردم انگیزهای برای انجام چنین اموری ندارند و به سمت تشکیل سازمانهای مردمنهاد برای دفاع از ارزشها نمیروند و مسئولیتی را متوجه خودشان نمیدانند؛ چون میدانند در نهایت این وظیفه زمین نمیماند و نظام این کار را انجام میدهد. در مجموع تشکلهای مردمی ما بیبنیه شدهاند و منتظر کار و حرکت دولتی هستند. این در مواردی که حرکت مردمی بخواهد همسو با انقلاب باشد؛ و اگر همسو نباشد که به طریق اولی سمنهای مخالف با برخی سیاستهای نظام هم نمیتوانند فعالیتی داشته باشد!
جالب اینکه در اواخر دولت اصلاحات این رویکرد ابداع شد و در دولت بعد از آن هم تداوم یافت که دولت با تقدیم امکانات خاص و حمایت ویژه، سمنهایی را تولید کند که در حمایت دولت و همسو با آن عمل کنند. بر این اساس بسیاری از سمنهای فعال ـاگر دقیقا بررسی شودـ ریشه دولتی و امکانات دولتی حتی کارمندان مامور به خدمت دارند تا بدنه مردمی و به همین لحاظ ما آنها را به جای NGO، GO و در موارد خاصتر VGO نامیدهایم! یعنی دولتی و خیلیدولتی! در واقع تشکلهای مردمی در ایران نمیتوانند قوی شوند و کار موثری انجام دهند؛ زیرا بسیاری از رویکردها از هر دو طرف -فعالین مردمی مثل انجمنهای صنفی و دولتهای مستقر- سیاسی و چالشبرانگیز است و تحمل نمیشود. ملاحظه کردید تشکلی مثل ستاد ما که کاملا غیردولتی بود و هیچگاه بودجه یا امکاناتی هم از هیچ گوشه نظام دریافت نکرده بود و به صورت مردمی و داوطلبانه شکل گرفته و با نهایت استقلال و در راستای سیاستهای اصولی و انقلابی نظام هم موضعگیری میکرد با موانع زیادی روبرو و در نهایت زمینگیر شد.
آیا فعالیت سمنها در زمینه فلسطین و مقاومت اثرگذار خواهد بود؟
قطعا برای این موضوع محدودیتی وجود ندارد و هر کاری در زمینه فلسطین موثر است و میتواند موج ایجاد کند و اتفاقاتی را به صورت زنجیرهای به وجود آورد. برای مثال ساعت ۲۳ یکشنبه شب، ۲۹ تیرماه من به این فکر میکردم که چگونه ما میتوانیم راحت بخوابیم در حالی که عدهای در غزه در معرض بمباران قرار دارند. همین طور که به این موضوع فکر میکردم و فعالیتهایی که انجام شده مثل نامه به بان کی مون و اعتراضهایی که انجام شده را مرور میکردم، به این فکر افتادم که به سفارت مصر برویم و درخواست کنیم که مرز رفح باید باز شود و مجروحها خارج شوند، دارو، پزشک و امکانات وارد شود. با چند نفر از دوستان صحبت کردم و در نهایت حدود ساعت سه بامداد به مقابل سفارت مصر رفتیم و قصد داشتیم که بدون سروصدا و ایجاد مزاحمت برای همسایگان، شعارهای مکتوب را به دیوار دفتر حافظ منافع مصر بزنیم که پلیس دیپلماتیک با افزایش نیرو در محل ممانعت کرد. بنده به فرمانده پلیس استدلال کردم که باید این خبر منتشر و در فلسطین، مصر و همه جا بیان شود که در نیمهشب عدهای ایرانی به فکر مردم غزه و برای اعتراض آمدهاند. بالاخره همین طور هم شد و در صبح دوشنبه خبر تجمع در منابع ایرانی منتشر شد و تا ظهر به رسانههای فلسطینی رسید. شاید با این اقدام محدود ما مرز رفح باز نشود؛ اما اطلاع از این حرکت در روحیه مردم فلسطین و غزه اثر میگذارد. ملتها شاید از طریق افکار عمومی نتوانند تصمیم دولتها را تغییر دهند و در عرصه بینالملل به عنوان یک بازیگر اثرگذار باشند؛ اما میتوانیم دلبستگی و همبستگی خودمان را به هم نشان دهیم. در این زمینه قطعا زنان به دلیل نعمت رقت قلب و عواطفی که دارند میتوانند و باید پیشتاز باشند. این فعالیتها حتی اگر از نظر بینالمللی اثرگذار نباشد؛ از لحاظ عاطفی و دادن روحیه به مردم غزه و فلسطین موثر است. من دوستی در غزه داشتم، بانوی فرهیخته مبارزی که نماینده مجلس بود و سه فرزندش شهید شده بودند. ایشان به من میگفت که اگر به ما خبر برسد در یک مدرسه در روستایی از ایران، در یک روزنامهدیواری، بچههای دبستان از مردم فلسطین حمایت کردهاند، ما با این خبر یک ماه میجنگیم و برای مقاومت در مقابل اسرائیل روحیه میگیریم؛ این یعنی مردم فلسطین نیاز به اعلام حمایت، همبستگی، دلجویی و روحیه دارند.
چرا سمنها در زمینه فلسطین نمیتوانند فعال و اثرگذار باشند؟
مشکل دو جنبه دارد؛ یکی عدم توانایی در جذب بدنه مردمی به دلایلی که عرض شد و جنبه دیگر که در ایران وجود دارد این است که وزارت کشور موضوع فلسطین را به عنوان یک مسئله اجتماعی به رسمیت نمیشناسد که در قالب سمن ثبت رسمی بکند. در واقع هم این موضوع سیاسی و در حیطه سیاست خارجی است. پس وزارت کشور معتقد است که به وزارت خارجه مربوط میشود. وزارت خارجه هم اصولا چنین روال و برنامهای ندارد که اجازه دهد مردم در چنین اموری دخالت داشته باشند و ساز و کاری برای این تقاضا را ندارد. بر این اساس هیچ کدام از سمنهای این حوزه ثبت رسمی ندارند. این موضوع سبب میشود که ما در حوزه بینالملل دچار مشکل شویم. در سازمان ملل به منظور تحقق بازیگری و مشارکت افکار عمومی جهانی در روند اتخاذ تصمیمات مجمع عمومی سازمان ملل، فرآیندی پیشبینی شدهاست. وقتی قرار است تصمیمی در حوزه خاصی گرفته شود، سمنهایی که در آن حوزه فعال هستند، در یک پنل تخصصی سخنرانی یا مقاله ارائه میکنند و نتیجه مطالعات و گفتگوها به مجمع عمومی منتقل میشود. این مقام مشورتی به سمنی داده میشود که در کشور خودش به رسمیت شناخته شده باشد و با منابع مالی شناخته شده، از دولت کاملا مستقل باشد. در ایران هیچ سمنی دارای مقام مشورتی نیست و این سبب میشود ما نتوانیم در اجلاس سخنرانی داشته باشیم و پاسخگوی سخنرانیهای ضدفلسطینی و مدافع صهیونیسم سمنهای رژیم غاصب باشیم.
به نظر شما شبکهسازی سمنهای بیناللملی در موضوع فلسطین چقدر اهمیت دارد و چقدر میتواند راهگشا باشد؟
شبکه سمنها در حوزه فلسطین میتواند موثر باشد؛ اما نکتهای که وجود دارد این است که همکاریهای گسترده و بینالمللی همیشه هم به نفع تشکیلات ایرانی نیست؛ زیرا با توجه به برخی تفاوتها در مواضع، ممکن است جواب مدنظر را ندهد و شاید نتوان از این ارتباطات نتیجه صد در صد مثبت گرفت. حتی باید توجه کنیم که به عنوان یک ابزار در اختیار گروههای دیگر قرار نگیریم و از هدف خودمان دور نشویم. برای مثال بسیاری از فعالین حامی فلسطین در سطح جهانی، اصل موجودیت اسرائیل را قبول دارند و به اشغالگری در اراضی سال ۱۹۴۸ اعتراضی ندارند و اسرائیل را در اراضی ۱۹۶۷، اشغالگر میدانند. اما کار مستقل قطعا مهم است و میتواند اثرگذار باشد. بنابراین چون سازمانهای مردمنهاد در ایران برخلاف کشورهای دیگر قوی نیستند، باید دقت کرد که به راحتی در عرصه بینالملل هضم نشوند. مصداق دیگر این ادعا، ماجرای سمنهای حقوق زنان ایران در جوار همکاران مشابه بینالمللی است.
شما تلاشی برای شبکهسازی سمنها در داخل و خارج از ایران داشتهاید که قدرت بیشتری در حوزه فلسطین پیدا کنید؟
در داخل ایران سال ۱۳۸۵ این کار انجام شد. به دلیل اینکه در آن زمان سومین کنفرانس بینالمللی حمایت از انتفاضه را آقای محتشمیپور برگزار کردند و در این برنامه در عین حضور سمنهای حامی فلسطین از کشورهای دیگر، از سمنهای داخلی برای این کنفرانس دعوت نشد. در همان زمان بنده با تشکیل همایشی و با دعوت از جناب محتشمیپور و فعالان داخلی حامی فلسطین، پیشنهاد تجمیع فعالان در یک تشکل فراگیر را مطرح کردم که مورد موافقت اعضای شرکتکننده قرار گرفت. بر این اساس با جمعی از تشکلهای ایرانی در حوزه فلسطین مجمع سازمانهای مردمنهاد و فعالان حامی فلسطین و آزادی قدس شریف را تشکیل دادیم که فعالیتهای خوبی هم داشته و در همکاری نزدیک با دبیرخانه کنفرانس حمایت از انتفاضه مجلس شورای اسلامی هم قرار گرفته است.
از اعضای خانواده هم کسانی هستند که در این امور همراه شما باشند؟
ما خانوادگی در این مسئله کار میکنیم و فکر میکنیم بخشی از ارزش کار مردمی به مشارکت مالی و عملیاتی خانواده در آن است. مادر، همسر و فرزندان من نیز همگی مشاور، همراه و همگام من هستند و به این موضوع معتقدند و با هم همکاری داریم.
ارزیابی شما از نگاه مردم به مسئله فلسطین چگونه است؟
بخشی از مردم ما دلشان با انقلاب و نهادهای رسمی است و هیچگاه دچار چالش فکری در مواضع نظام، از جمله این حوزه نشده و نمیشوند. لکن گروه دیگری هستند که با موضوع حمایت از فلسطین یا مظلومین جهان از جنبه فلسفه و ضرورت آن ذهنا درگیر شدهاند. این گروه هم در دو جبهه ایستادهاند؛ بخشی با نگاه ملیگرایانه و ناسیونالیستی میگویند نه غزه؛ نه لبنان؛ که استدلال خودشان را دارند. عدهای هم هستند که با اصل وحدت شیعه و سنی مشکل فلسفی دارند و به خصوص پس از قضایای سوریه با سوءاستفاده از تحولات سریع منطقه، بر تنور تنازع سنی و شیعه میدمند که اگر تفکر گروه اول را انحراف از موازین فکری حضرت امام راحل و انقلاب بدانیم قطعا این گروه دوم هم از مسیر انقلاب اسلامی امام منحرفند. خوشبختانه دیدگاه اول مرزبندی نسبت به فرزندان انقلاب داشت؛ لکن خطر تایید و قبول دیدگاه دوم به دلیل پوشش مذهبی و ادعای دفاع از حریم ولایت، در بین مذهبیها جدی بوده و هماکنون با انتساب اکاذیبی چون ناصبی بودن فلسطینیها و همسویی نیروهای مقاومت اسلامی با تکفیریهای داعش، موجهایی را در تفکر ضرورت حمایت از مردم فلسطین ایجاد کردهاست.
چه توصیهای برای جوانان انقلابی، هنرمند و خوشفکر دارید که میخواهند در زمینه فلسطین اثرگذار باشند؟
مسئله فلسطین در دیدگاه امام کاملا روشن است و در دیدگاه انسانی هم موجودیت جعلی اسرائیل کاملا مشخص است که یک دولت جعلی و یک ملت جعلی و مهاجر حقی برای تشکیل کشور در اراضی صاحبان آن ندارد. توصیه من این است که اگر جوانان میخواهند بعد انسانی خودشان را محک بزنند، با مطالعه علمی تاریخ، به مسئله فلسطین و جایگاه حق و باطل در آن فکر و موضعگیری کنند. من در حال تکمیل مطلبی هستم که به معرفی کسانی میپردازد که با اطلاع از حقایق تاریخی و فجایع و جنایات اعمال شده علیه ملت فلسطین، در سراسر جهان حتی در داخل اراضی اشغالی بر روی مسئله حمایت از حقوق مردم فلسطین کار میکنند که این نشاندهنده بعد انسانی بشریت است. من به جوانان میگویم حواستان باشد که بعد انسانی و وجدان آگاهیجوی شما در مظلومیت قضیه فلسطین دچار چالش نشود. البته اگر در این مسئله دچار تردید شدید، هر شکی زمینهساز کسب یقین است؛ و راه مطالعه و تحقیق باز است. لکن اگر شک کردید؛ ولی اهمیت ندادید و بدون تحقیق، حقی چنین آشکار را انکار کردید، هوشیار باشید که در موارد دیگری در زندگی که همیشه حق و باطل و وسوسه و مقاومت با هم آمیخته است، چون کسب مال حلال و یا زندگی مطهر و پاکیزه از گناه و فساد در معرض تهدید عدم تشخیص حق از باطل قرار خواهید گرفت.
منبع: شاخههای
طوبی